برگردان فارسی
مادر مادر چه خونِ دل خوردی
یک بار با خوشی بسر نبردی
از پا افتادی دست مرا
گرفتی تا مرا به راه رفتن انداختی
گوشه کنار خانه بخودت پیچیدی تا سیاهی به سحر رسد بیدار ماندی
گهواره بچه ات را تکان جنباندی برای من لالایی گفتی
روی تن تو اثرِ حصیر است و خواب نیمروزی نمی توانی داشته باشی
دست و بال تو زخمی ست. پای تو در جای خیس است
در شالیزار هستی دلواپس خانه هستی، دروغ نیست که بهشت زیر پای توست
مادر مادر چه خون دل خوردی
یک بار با خوشی بسر نبردی
از پا افتادی آنقدر دست مرا
گرفتی تا مرا به راه افتادن انداختی
موی خودت را سفید کردی، جوانی وشادابی ات را از دست دادی
تا کی با ضربۀ سیلی سرخ سرخی به رویت می دهی